جدید ترین عناوین خبری امروز
[custom-login-form btn_close="true" logo_src="https://fastzaban.com/wp-content/uploads/2022/02/logo-fastzaban-com.jpg" btn_register_class="btn_show_registerForm"] کاربر جدید هستم! [/custom-login-form][custom-register-form btn_close='true' logo_src='https://fastzaban.com/wp-content/uploads/2022/02/logo-fastzaban-com.jpg' ]
خانه » آموزش تصویری لغات ۵۰۴ واژه » آموزش تصویری 504 – درس 32
  • fastzaban
  • ۲ خرداد, ۱۳۹۹
  • ۱۲:۲۷
آموزش لغات کتاب ۵۰۴ واژه تصویری - لغت Loyalty

آموزش تصویری 504 – درس 32

فست زبان: در یکی دیگر از سری آموزش‌ لغات 504 تصویری، اینبار آموزش تصویری درس سی و دوم این کتاب را برای شما آماده کردیم. این درس نیز شامل ۱۲ واژه می باشد که به همراه تصویر، تلفظ، مترادف، مثال و ترجمه فارسی آورده شده است. حتما در ادامه با ما همراه باشید.

 

توجه مهم: این آموزش بخشی از کتاب Fast 504 استاد زنگیه‌وندی و استاد ربیعی است. برای مطالعه کامل این آموزش‌ها و سفارش این کتاب روی لینک زیر کلیک کنید.

کتاب Fast 504

لغت اول

آموزش لغات کتاب ۵۰۴ واژه تصویری - لغت Refer

Refer (v.) /rɪˈfɜːr/ hand over; send, direct, or turn for information, help, or action; (refer to) direct attention to or speak about; assign to or think of as caused by

ارجاع دادن؛ فرستادن؛ ربط دادن، ناشی (از چیزی) دانستن؛ اشاره کردن (به)

Let us refer the dispute* to the dean.

اجازه دهید دعوا را به رئیس دانشکده ارجاع دهیم.


لغت دوم

آموزش لغات کتاب ۵۰۴ واژه تصویری - لغت Distress

Distress (n., v.) /dɪˈstres/ great pain or sorrow; misfortune; dangerous or difficult situation; to cause pain or make unhappy

عذاب، رنج؛ ناراحت کردن، زحمت دادن

The family was in great distress over the accident that maimed* Kenny.

خانواده از تصادفی که باعث نقص عضو «کِنی» شد، بسیار اندوهگین بود.


لغت سوم

آموزش لغات کتاب ۵۰۴ واژه تصویری - لغت Diminish

Diminish (v.) /dɪˈmɪnɪʃ/ make or become smaller in size, amount or importance

[اندازه، مقدار یا اهمیت چیزی] کم شدن

The excessive* heat diminished as the sun went down.

با غروب خورشید از شدت گرما کاسته شد.


لغت چهارم

آموزش لغات کتاب ۵۰۴ واژه تصویری - لغت Maximum

Maximum (adj.) /ˈmæksɪməm/ greatest amount; greatest possible

حداکثر، بیشترین، اوج

We would like to exhibit* this rare* collection to the maximum number of visitors.

ما می‌خواهیم که این مجموعۀ نایاب را در معرض دید بیشترین تعداد بازدیدکنندگان قرار دهیم.


لغت پنجم

آموزش لغات کتاب ۵۰۴ واژه تصویری - لغت Flee

Flee (v.) /fliː/ run away; go quickly

فرار کردن؛ (زود) گذشتن، به‌سرعت رفتن

The fleeing outlaws* were pursued* by the police.

پلیس یاغیان فراری را تعقیب کرد.


لغت ششم

آموزش لغات کتاب ۵۰۴ واژه تصویری - لغت Vulnerable

Vulnerable (adj.) /ˈvʌlnərəbəl/ capable of being injured; open to attack; sensitive to criticism, influences, etc.

آسیب‌پذیر، بی‌دفاع، حساس، ضعیف

Achilles was vulnerable only in his heel.

«آشیل» فقط در قسمت پاشنه‌‌‌‌اش آسیب‌پذیر بود.


لغت هفتم

آموزش لغات کتاب ۵۰۴ واژه تصویری - لغت Signify

Signify (v.) /ˈsɪɡnɪfaɪ/ mean; be a sign of; make known by signs, words, or actions; have importance

معنی دادن؛ نشان دادن؛ حاکی بودن

A gift of such value signifies more than a casual* relationship.

چنین هدیۀ ‌ارزشمندی به معنی چیزی فراتر از یک رابطۀ سطحی است.


لغت هشتم

آموزش لغات کتاب ۵۰۴ واژه تصویری - لغت Mythology

Mythology (n.) /mɪˈθɑːlədʒi/ legends or stories that usually attempt to explain something in nature

افسانه، اسطوره

The story of Proserpina and Ceres explaining the seasons is typical* of Greek mythology.

داستان «پروسِرپینا و سیریز» که فصل‌ها را شرح می‌دهد، نمونه‌‌ای از افسانه‌های یونان است.


لغت نهم

آموزش لغات کتاب ۵۰۴ واژه تصویری - لغت Colleague

Colleague (n.) /ˈkɑːliːɡ/ associate; fellow worker

همکار

The captain gave credit for the victory to his valiant* colleagues.

کاپیتان همکاران شجاعش را بخاطر پیروزی تحسین کرد.


لغت دهم

آموزش لغات کتاب ۵۰۴ واژه تصویری - لغت Torment

Torment (v., n.) /tɔːrˈment/ cause very great pain to; worry or annoy very much; cause of very great pain; very great pain

عذاب دادن، شکنجه دادن؛ عذاب‌آور؛ زجر

Persistent* headaches tormented him.

سردردهای مزمن او را عذاب می‌داد.


لغت یازدهم

آموزش لغات کتاب ۵۰۴ واژه تصویری - لغت Provide

Provide (v.) /prəˈvaɪd/ to supply; to state as a condition; to prepare for or against some situation

فراهم کردن؛ شرط گذاشتن؛ آماده کردن

How can we provide job opportunities for all our graduates?

چطور می‌توانیم برای تمامی فارغ‌التحصیلانمان فرصت شغلی فراهم کنیم؟


لغت دوازدهم

آموزش لغات کتاب ۵۰۴ واژه تصویری - لغت Loyalty

Loyalty (n.) /ˈlɔɪəlti/ faithfulness to a person, government, idea, custom, or the like

وفاداری

Out of a sense of loyalty to his friends, Michael was willing to suffer torments,* and he therefore refused to identify* his colleagues* in the plot.

«مایکل» بخاطر حس وفاداری به دوستانش حاضر بود شکنجه‌ها را تحمل کند، و در نتیجه از لو دادن هم‌دستانش در توطئه امتناع ورزید.

 

منبع: کتاب Fast 504 استاد مهرداد زنگیه‌وندی – استاد محمدرضا ربیعی

 

مطالعه درس‌های دیگر کتاب 504 واژه

 

برای حمایت از ما لطفا به این مطلب امتیاز دهید و با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

لطفا به این مطلب امتیاز دهید
دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --