جدید ترین عناوین خبری امروز
[custom-login-form btn_close="true" logo_src="https://fastzaban.com/wp-content/uploads/2022/02/logo-fastzaban-com.jpg" btn_register_class="btn_show_registerForm"] کاربر جدید هستم! [/custom-login-form][custom-register-form btn_close='true' logo_src='https://fastzaban.com/wp-content/uploads/2022/02/logo-fastzaban-com.jpg' ]
خانه » آموزش تصویری لغات ۵۰۴ واژه » آموزش لغات کتاب 504 واژه – درس بیست و یکم
لغت Anticipate

آموزش لغات کتاب 504 واژه – درس بیست و یکم

فست زبان: در یکی دیگر از سری آموزش‌های کتاب 504 واژه، آموزش کامل تصویری درس ۲۱ این کتاب را برای شما آماده کردیم. این درس نیز شامل ۱۲ واژه می باشد که به همراه تصویر، تلفظ، مترادف، مثال و ترجمه فارسی آورده شده است. حتما در ادامه با ما همراه باشید.

 

توجه مهم: این آموزش بخشی از کتاب Fast 504 استاد زنگیه‌وندی و استاد ربیعی است. برای مطالعه کامل این آموزش‌ها و سفارش این کتاب روی لینک زیر کلیک کنید.
کتاب Fast 504

لغت اول

Plea (n.) /pliː/ request; appeal; that which is asked of another

درخواست، تقاضا، استدعا

The employees* turned in a plea to their boss for higher pay.

کارمندان تقاضای خود برای افزایش حقوق را به رئیسشان تحویل دادند.


لغت دوم

Weary (adj.) /ˈwɪəri/ tired

(خیلی) خسته

I am weary of debating* the same topic* all day.

از اینکه کل روز سر یک موضوع بحث می‌کنم، خسته شده‌ام.


لغت سوم

Collide (v.) /kəˈlaɪd/ come together with force

به هم خوردن؛ (با هم) تصادف کردن

Committees are exploring* ways of keeping cars from colliding.

هیئت‌هایی در حال بررسی راه‌هایی برای جلوگیری از تصادف اتومبیل‌ها هستند.


لغت چهارم

Confirm (v.) /kənˈfɜːrm/ prove to be true or correct; make certain

تأیید کردن؛ اطمینان حاصل کردن

Years of research confirmed the theory* that smoking is harmful.

سال‌ها تحقیق این نظریه را تأیید کرد که استعمال دخانیات مضر است.


لغت پنجم

Verify (v.) /ˈverəfaɪ, ˈverɪfaɪ/ prove to be true; confirm*

تأیید کردن، اثبات کردن

A “yes man” is an employee* who will verify everything the boss says.

«بله‌قربان‌گو» کارمندی است که همۀ حرف‌های رئیسش را تأیید می‌کند.


لغت ششم

Anticipate (v.) /ænˈtɪsɪpeɪt/ look forward to; expect

پیش‌بینی کردن؛ انتظار داشتن

Harriet anticipated the approach* of the mailman with fright.

«هَریِت» با دلهره منتظر رسیدن پستچی بود«هَریِت» با دلهره منتظر رسیدن پستچی بود.


لغت هفتم

Dilemma (n.) /dəˈlemə, dɪˈlemə, daɪ-/ situation requiring a choice between two evils; a difficult choice

شرایط سخت، مخمصه

Lottie faced the dilemma of whether to approve of the operation or not.

«لاتی» با این دوراهی مواجه شد که آیا با عمل جراحی موافقت کند یا نه.


لغت هشتم

Detour (n.) /ˈdiːtʊə(r) US ˈdiːtʊr/ a roundabout way

راه فرعی، مسیر انحرافی، بیراهه

In order to evade* city traffic, Anthony took a detour.

«آنتونی» برای اجتناب از ترافیک شهر، از مسیر فرعی رفت.


لغت نهم

Merit (n.) /ˈmerət, ˈmerɪt/ goodness; worth; value

خوبی؛ ارزش، شایستگی

There is little merit in lying to those you love.

خوبیت ندارد به عزیزان خود دروغ بگویید.


لغت دهم

Transmit (v.) /trænsˈmɪt, trænzˈ-/ send over; pass on; pass along; let through

فرستادن؛ مخابره کردن

Garcia’s message was transmitted to the appropriate* people.

پیغام «گارسیا» به افراد مقتضی فرستاده شد.


لغت یازدهم

Relieve (v.) /rɪˈliːv/ make less; make easier; reduce the pain of; replace; release; free

[درد، فشار و رنج] کاستن، تسکین دادن؛ شیفت عوض کردن؛ برکنار کردن؛ آزاد کردن

The peace agreement relieved us of the threat* of an attack.

توافق صلح، خیال ما را بابت خطر حمله راحت کرد.


لغت دوازدهم

Baffle (v.) /ˈbæfəl/ be too hard to understand or solve

گیج کردن، سردرگم کردن

The topic* of relativity is a baffling one.

نظریۀ نسبیت یک موضوع گیج‌کننده است.

 

منبع: کتاب Fast 504 استاد مهرداد زنگیه‌وندی – استاد محمدرضا ربیعی

 

لطفا به این مطلب رای دهید.

4.5/5 - (4 امتیاز)

منبع: فست زبان

دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

آموزش ویدیویی 504 واژه - اختصاصی فست زبانمشاهده