جدید ترین عناوین خبری امروز
[custom-login-form btn_close="true" logo_src="https://fastzaban.com/wp-content/uploads/2022/02/logo-fastzaban-com.jpg" btn_register_class="btn_show_registerForm"] کاربر جدید هستم! [/custom-login-form][custom-register-form btn_close='true' logo_src='https://fastzaban.com/wp-content/uploads/2022/02/logo-fastzaban-com.jpg' ]
خانه » آموزش تصویری لغات ۵۰۴ واژه » آموزش واژگان 504 بصورت تصویری – درس ۳۵
آموزش تصویری لغات ۵۰۴ - لغت Soar

آموزش واژگان 504 بصورت تصویری – درس ۳۵

فست زبان: در یکی دیگر از سری آموزش های مجموعه تصویری یادگیری لغات 504، اینبار آموزش تصویری درس سی و پنجم  این کتاب را برای شما آماده کردیم. در این آموزش ۱۲ واژه جدید به همراه تصویر، تلفظ، مترادف، مثال و ترجمه فارسی آموزش داده می شود. حتما در ادامه با ما همراه باشید.

چرا آموزش تصویری کتاب 504 با فست زبان

  • 1. حفظ لغت و سپردن به حافظه تصویری
  • 2. آشنایی با تلفظ صحیح لهجه بریتانیایی و آمریکایی هر واژه
  • 3. یادگیری بهترین و مرتبط ترین ترجمه فارسی
  • 4. یادگیری کلمه در قالب مثال
  • 5. ترجمه مثال
  • 6. رایگان بودن آموزش

 

توجه مهم: این آموزش بخشی از کتاب Fast 504 استاد زنگیه‌وندی و استاد ربیعی است. برای مطالعه کامل این آموزش‌ها و سفارش این کتاب روی لینک زیر کلیک کنید.

کتاب Fast 504

لغت اول

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ - لغت Vague

Vague (adj.) /veɪɡ/ not definite; not clear; not distinct

نامشخص، مبهم، نامعلوم

Joe’s position was vague because he wanted to remain neutral* in the dispute.

موضع «جو» نامشخص بود، چون می‌خواست در مشاجره بی‌طرف بماند.


لغت دوم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ - لغت Elevate

Elevate (v.) /ˈeləveɪt/ raise; lift up

ترفیع دادن؛ بالا بردن؛ تعالی بخشیدن

Private Carbo was elevated to higher rank for his valor.

سرباز وظیفه «کاربو» بخاطر رشادتش به یک درجۀ بالاتر ارتقاء یافت.


لغت سوم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ - لغت Lottery

Lottery (n.) /ˈlɑːtəri/ a scheme for distributing prizes by lot or chance

بخت‌آزمایی، قرعه‌کشی

The merit* of a lottery is that everyone has an equal chance.

مزیت قرعه‌کشی این است که همه به یک اندازه شانس دارند.


لغت چهارم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ - لغت Finance

Finance (n., v.) /faɪˈnæns, fəˈnæns/ money matters; to provide money for

امور مالی؛ تأمین هزینه کردن

The new employee* boasted of his skill in finance.

کارمند جدید در مورد مهارتش در امور مالی لاف می‌زد.


لغت پنجم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ - لغت Obtain

Obtain (v.) /əbˈteɪn/ get; be in use

به دست آوردن؛ حکم‌فرما بودن

An adolescent* is finding it increasingly difficult to obtain a good job without a diploma.

از نظر یک نوجوان به دست آوردن یک شغل مناسب بدون مدرک دیپلم روزبه‌روز سخت‌تر می‌شود.


لغت ششم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ - لغت Cinema

Cinema (n.) /ˈsɪnəmə/ moving picture

سینما؛ فیلم سینمایی

Censors* have developed a rating system for the cinema.

سانسورکنندگان یک روش ارزیابی برای فیلم‌های سینمایی طراحی کرده‌اند.


لغت هفتم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ - لغت Event

Event (n.) /ɪˈvent/ happening; important happening; result or outcome; one item in a program of sports

حادثه، رویداد مهم؛ نتیجه؛ [ورزش] مسابقه

The greatest event in Ellie’s life was winning the $1,000,000 lottery.

بزرگترین رویداد زندگی «اِلی» برنده شدن در بخت‌آزمایی یک‌میلیون دلاری بود.


لغت هشتم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ - لغت Discard

Discard (v.) /dɪsˈkɑːrd/ throw aside

دور انداختن، کنار گذاشتن؛ دست کشیدن از

Anna casually* discarded one boyfriend after another.

«آنا» بی‌دلیل دوست‌پسرهایش را یک پس از دیگری ترک می‌کرد.


لغت نهم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ - لغت Soar

Soar (v.) /sɔːr/ fly upward or at a great height; aspire

(در ارتفاع بالا) پرواز کردن؛ بلندپروازی کردن؛ افزایش یافتن

We watched the soaring eagle skim* over the mountain peak.

ما عقاب را دیدیم که اوج گرفته بود و بر فراز قله پرواز می‌کرد.


لغت دهم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ - لغت Subsequent

Subsequent (adj.) /ˈsʌbsɪkwənt/ later; following; coming after

بعدی، متعاقب

Subsequent events* proved that Sloan was right.

رویدادهای بعدی ثابت کرد که حق با «اسلُون» بود.


لغت یازدهم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ - لغت Relate

Relate (v.) /rɪˈleɪt/ tell; give account of; connect in thought/ meaning

گفتن، روایت کردن؛ مرتبط بودن

The traveler related his adventures with some exaggeration.

مسافر ماجراهایش را با کمی اغراق روایت می‌کرد.


لغت دوازدهم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ - لغت Stationary

Stationary (adj.) /ˈsteɪʃəneri/ having a fixed station or place; standing still; not moving; not changing in size, number or activity

ثابت، بی‌حرکت، بدون تغییر

A factory engine is stationary.

موتور کارخانه ثابت است.

 

منبع: کتاب Fast 504 استاد مهرداد زنگیه‌وندی – استاد محمدرضا ربیعی

 

 

برای حمایت از ما لطفا به این مطلب امتیاز دهید و با دوستان خود به اشتراک بگذارید.

3.7/5 - (3 امتیاز)
دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --