جدید ترین عناوین خبری امروز
[custom-login-form btn_close="true" logo_src="https://fastzaban.com/wp-content/uploads/2022/02/logo-fastzaban-com.jpg" btn_register_class="btn_show_registerForm"] کاربر جدید هستم! [/custom-login-form][custom-register-form btn_close='true' logo_src='https://fastzaban.com/wp-content/uploads/2022/02/logo-fastzaban-com.jpg' ]
خانه » آموزش تصویری لغات ۵۰۴ واژه » آموزش کامل لغات ۵۰۴ – درس ۳۹
آموزش تصویری ۵۰۴ - کلمه unearth

آموزش کامل لغات ۵۰۴ – درس ۳۹

فست زبان: مجموعه آموزش تصویری لغات کتاب 504 واژه فست زبان، کاری جدید و نوین برای حفظ لغات این کتاب بسیار معروف است. در این مطلب آموزش لغات درس 39 کتاب 504 واژه را برای شما آماده کردیم. برای دسترسی به درس های دیگر این مجموعه آموزشی رایگان به منوی بالای سایت مراجعه نمایید.  

توجه مهم: این آموزش بخشی از کتاب Fast 504 استاد زنگیه‌وندی و استاد ربیعی است. برای مطالعه کامل این آموزش‌ها و سفارش این کتاب روی لینک زیر کلیک کنید.
کتاب Fast 504

چرا آموزش تصویری کتاب ۵۰۴ با فست زبان

  1. حفظ لغت و سپردن به حافظه تصویری
  2. آشنایی با تلفظ صحیح لهجه بریتانیایی و آمریکایی هر واژه
  3. یادگیری بهترین و مرتبط ترین ترجمه فارسی
  4. یادگیری کلمه در قالب مثال
  5. ترجمه مثال
  6. رایگان بودن آموزش

 

لغت اول

آموزش تصویری ۵۰۴ - کلمه unearth

Unearth (v.) /ʌnˈɜːrθ/ dig up; discover; find out

حفاری کردن؛ کشف کردن

The digging of the scientists unearthed a buried city.

حفاری دانشمندان به کشف یک شهر مدفون منجر شد.


لغت دوم

آموزش تصویری ۵۰۴ - کلمه depart

Depart (v.) /dɪˈpɑːrt/ go away; leave; turn away (from); change; die

رفتن (از جایی)، (جایی را) ترک کردن، عازم شدن

We arrived in the village in the morning and departed that night.

ما صبح به روستا رسیدیم و همان شب آنجا را ترک کردیم.


لغت سوم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ واژه - لغت coincide

Coincide (v.) /ˌkoʊɪnˈsaɪd/ occupy the same place in space; occupy the same time; correspond exactly; agree

(از نظر مکان) منطبق بودن؛ هم‌زمان بودن با

If these triangles were placed one on top of the other, they would coincide.

اگر این مثلث‌ها را روی یکدیگر قرار می‌دادیم، بر هم منطبق می‌شدند.


لغت چهارم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ واژه - لغت cancel

Cancel (v.) /ˈkænsəl/ cross out; mark so that it cannot be used; wipe out; call off

از قلم انداختن؛ باطل کردن؛ حذف کردن

Having found just the right man for the job, Captain Mellides canceled all further interviews.

کاپیتان «مِلیدِس» بعد از پیـدا کردن یک فـرد مناسب برای آن شغـل، همـۀ مصاحبه‌های بعدی را لغو کرد.


لغت پنجم

آموزش تصویری ۵۰۴ - کلمه debtor

Debtor (n.) /ˈdetər/ person who owes something to another

بدهکار

If I borrow a dollar from you, I am your debtor.

اگر یک دلار از تو قرض بگیرم به تو بدهکار می‌شوم.


لغت ششم

آموزش تصویری ۵۰۴ - کلمه legible

Legible (adj.) /ˈledʒɪbəl/ able to be read; easy to read; plain and

(خط) خوانا؛ واضح

Julia’s handwriting is beautiful and legible.

خط «جولیا» زیبا و خوانا است.


لغت هفتم

آموزش تصویری ۵۰۴ - کلمه placard

Placard (n.) /ˈplækərd/ a notice to be posted in a public place; poster

پوستر، شعارنوشته، پلاکارد

Colorful placards announced an urgent* meeting.

پوسترهای رنگی از یک جلسۀ فوری خبر می‌دادند.


لغت هشتم

آموزش تصویری ۵۰۴ - کلمه contagious

Contagious (adj.) /kənˈteɪdʒəs/ spreading by contact, easily spreading from one to another

واگیر، مُسری

Scarlet fever is contagious.

تب مخملک مُسری است.


لغت نهم

آموزش تصویری لغات ۵۰۴ واژه - لغت clergy

Clergy (n.) /ˈklɜːrdʒi/ persons prepared for religious work; clergymen as a group

روحانیون

We try never to hinder* the clergy as they perform their sacred* tasks.

وقتیکه روحانیون در حال انجام وظایف مقدسشان هستند، سعی می‌کنیم که هرگز مانع کار آنها نشویم.


لغت دهم

آموزش تصویری ۵۰۴ - کلمه customary

Customary (adj.) /ˈkʌstəmeri/ usual

عادی، مرسوم، متعارف

It was customary for wealthy Romans to recline* while they were dining.

رومیان ثروتمند عادت داشتند هنگام خوردن غذا تکیه دهند.


لغت یازدهم

آموزش تصویری ۵۰۴ - کلمه transparent

Transparent (adj.) /trænˈspærənt, -ˈsper-/ easily seen through; clear

شفاف، واضح؛ [لباس] نازک، بدن‌نما

Window glass is transparent.

شیشۀ پنجره شفاف است.


لغت دوازدهم

آموزش تصویری ۵۰۴ - کلمه scald

Scald (v.) /skɒːld/ pour boiling liquid over; burn with hot liquid or steam; heat almost to the boiling point

آب جوش ریختن روی، (با آب جوش یا بخار) سوزاندن

By being hasty,* Stella scalded her hand.

«اِستِلا» با بی‌ملاحظگی دستش را سوزاند.

 

منبع: کتاب Fast 504 استاد مهرداد زنگیه‌وندی – استاد محمدرضا ربیعی

 

مطالعه درس‌های دیگر کتاب 504 واژه

لطفا به این مطلب امتیاز دهید
دیدگاه ها 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

رونمایی از پلتفرم جدید فروشگاه فست زبانمشاهده سایت